روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
شاید برای آمدنت دیر کرده ای
وقتی نگاه آینه را پیر کرده ای
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
کارنامهام
پر از
تقلب و گناه
خط خطی
سیاه
هیچ
وقت درسخوان نبودهام ولی
در شب
تولدت
مثل
کاج
توی
طاق نصرت محله کار کردهام
شاخههای
خشک داربست را
بهار
کردهام
*
راستی
دو روز قبل
سرزده
به خانهی دل امید - همکلاسیام - سر زدی
ولی
چرا
به
خانهی حقیر قلب من نیامدی؟
رد
شدم، قبول
ولی به
من بگو
کی به
من اجازهی عبور میدهی؟
راستی
اگر ببینمت
به من
هر چه خواستم میدهی؟
کارنامهی
مرا
دست
راستم میدهی؟
نا
امید نیستم ولی به خاطر خدا
از
کنار نمرههای زیر ده عبور کن!
ای
عصاره گل محمدی!
فصل
امتحان سخت ما ظهور کن
باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی....
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود....
اللهم عجل لولیک الفرج